تنها دو سال پس از انقلاب اسلامی در ایران، سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری یکی از دو ابرقدرت وقت جهان، ایالات متحدهی امریکا در دستان ایران بود. جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا از حزب دمکرات، تمام تلاش خود را کرد تا با آزادسازی گروگانهای در اختیار دانشجویان انقلابی ایران، راه خود را برای ورود دوباره به کاخ سفید هموار سازد اما آرزوهای او برای آزادی آمریکاییها تنها زمانی به خود رنگ واقعیت گرفت که او دیگر جایی در کاخ سفید نداشت و در مقابل رقیب جمهوری خواه خود، رونالد ریگان مغلوب شده بود. گروگانها دقیقا ۲۰ دقیقه پس از سخنرانی رسمی تحلیف رونالد ریگان آزاد شدند تا دنیا بداند قدرتی جدید در دنیای امروز شکل گرفته است که با قدرت ارادهی الهی میتواند سرنوشت بالاترین مقام یکی از ابرقدرتهای زمان را آنگونه که میخواهد رقم بزند.
اوضاع امروز اما کمی متفاوت است. میتوان گفت صفر تا صد اقتصاد کشور ایران در انتظار نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا متوقف شده است. اوضاع به گونهای است که افرادی با کمترین بهرهی دانش اقتصادی و سیاسی، تحلیلهایی عجیب و غریب دربارهی چگونگی فعل و انفعالات بازار ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده ارائه میدهند؛ فعالان بازار مسکن و خودرو اما با آب و تاب بیشتری به این موضوع میپردازند، قیمت ارز با کوچکترین اخبار انتخابات آمریکا بالا و پایین میشود و حجم معاملات به شکل عجیبی کاهش یافته و به روز پس از انتخابات امریکا موکول شده است! سرنوشت تمام معاملات در گوشه گوشهی ایران و در یک کلام اقتصاد خرد و کلان کشور چنان به نتیجهی انتخابات آمریکا گره خورده است که گویی ایران ایالت پنجاه و یکم از ایالات متحدهی امریکاست و هیچ دولت و حکومتی در ایران روی کار نیست!
باید دید دلیل این اتفاق چیست. ریشهی این نگاه، رویکرد بالاترین مقام اجرایی کشور و کابینهی معظم ایشان در حل مسائل است. اینکه رئیس جمهور ایران علنا میگوید "بلد نیست" بدون توافق با غرب برای کشور کاری کند، اینکه حتی حل مشکل آب آشامیدنی مردم را به "آفتاب تابان برجام" گره بزند، اینکه از تمام سیاستمداریهای حضرات اهلبیت علیهمالسلام تنها "صلح" امام حسن علیهالسلام (آن هم نه قسمت تحمیل صلح به حضرت) را آموخته باشد و اینکه حتی به گواه حامیان خود هیچ برنامهای به جز مذاکره و توافق با کدخدایان غربی خود نداشته باشد چگونه میتواند نتیجهای جز انتظار برای انتخاب گزینهی مطلوب که از قضا رفیق شفیق قهرمان دیپلماسی!! ایران نیز هست داشته باشد؟!
رویکردی که در آن کدخدا همه چیز است و باید با او بست! رویکردی که در آن هیچ بویی از باور به خود و توکل به خدا و تقویت درونی نیست. چنین رویکردی نتیجهای نیز جز گره زدن سرنوشت معیشت کشور به نتیجهی انتخابات در ینگهی دنیا ندارد. گویا کشور منتظر لطف و مرحمتی از سوی جنتلمنهای کراواتزدهای است که با وحشیگری تمام، حاج قاسم ایران را تکهتکه کردند و دوباره قرار است با بوی ادکلنهای گران قیمتشان مسئولان وادادهی خائن را مسخ کنند و اگر قرار بر لطف آنها نباشد، ایران و ایرانی باید زیر فشار تحریمهای فلجکننده (که از قضا پایه گذاران آن نیز دمکراتها هستند) له شود! چگونه بود که آقای روحانی پیش از به چنگ آوردن منصب ریاست جمهوری پیوسته میگفت که ریشهی مشکلات کشور نه تحریم بلکه سوءتدبیر است؟! حال چه اتفاقی افتاده است که همهی مملکت تعطیل و لنگ تحریم شده است؟! چگونه بود که ایشان پیش از انتخابات قسم جلاله میخورد که اگر برای درمان مسئلهی اقتصاد راه حلی نداشت برای انتخابات حاضر نمیشد؟! حال چه شده است که جز "دعا" کردن راه حلی نمیشناسند؟!
آگاهی عمومی بسیار خوب و مطلوب است. اینکه ایرانیان در تکاپوی دانستن تفاوتها میان جمهوری خواهان و دمکراتها باشند بسیار ستودنی است اما ای کاش این پرسشگری و طلب دانش در مواردی همچون روابط ایران با کشورهای همسایه، جزئیات حکومت در عربستان سعودی، دلایل حمایت ایران از یمن و بیشمار مورد دیگر نیز گسترش پیدا کند. تصور بسیاری از ایرانیان این است که اگر بایدن رئیس جمهور ایالات متحده شود، تمام مشکلات اقتصادی ایران از جمله کاهش افسار گسیختهی ارزش پول ملی، تورم بیسابقه و گرانیهای عجیب و غریب در بازارهای خودرو، مسکن و طلا پایان یافته و ایرانیان روی خوش را به خود خواهند دید چرا که بایدن ادعا کرده به توافق هستهای باز میگردد، توافقی که حتی در دوران ریاست جمهوری اوبامای دمکرات، آوردهی چندانی برای ایران نداشت. حتی اگر بایدن و ترامپ در مواردی بسیار با هم تفاوت داشته باشند، در رابطه با ایران تفاوت چندانی با هم ندارند. لازم به یادآوری است که بایدن پس از ترور وحشیانهی سردار سلیمانی، اصل ترور سردار را ستود و تنها در جزئیات کیفیت این عملیات و زمانبندی آن از ترامپ خرده گرفته بود. متأسفانه ایرانیان به یاد ندارند که دعوای معروف نانسی پلوسی، رئیس دمکرات مجلس نمایندگان آمریکا و ترامپ، رئیس جمهور جمهوریخواه آمریکا تا حد دست ندادن این دو با هم و پاره کردن نطق ترامپ توسط پلوسی پیش رفت اما هنگامی که ترامپ از ترور سردارِ ایرانی سخن گفت، پلوسی و دیگر دمکراتها، دوشادوش جمهوریخواهان، روی پاهای خود ایستاده و با تشویق جانانهی ترامپ، خواستند به ما ایرانیان بفهمانند و بگویند: درست است که ما اختلافات بسیاری باهم داریم اما اگر گوشت یکدیگر را هم بخوریم، حداقل دربارهی ایران، استخوانهای یکدیگر را دور نخواهیم ریخت.